[ شَ ] (اِخ) ابن سلمة السدوسی الحروری (۱۳۰۲ هـ . ق.). یکی از دلیران و سرکردگان حروریه است و شیبانیه [ که گروهی از نواصبند ] بدو نسبت دارند. وی اولین کسی بود که قائل به تشبیه بود [ شبیه ب ...
لغتنامه دهخدا
[ شَ ] (اِخ) ابن العاتک بن معاویة الاکرمین بن الحارث. جدی جاهلیست. نسل او بطنی از کنده، و حارث بن سعید کندی شیبانی که نزد پیامبر (ص) آمد از ایشانست. (از اعلام زرکلی ج ۳ ص ۲۶۳ چ ۲).
[ شَ ] (اِخ) ابن عبدالرحمن نحوی. رجوع به ابومعاویه شود.
[ شَ ] (اِخ) ابن عبدالعزیز الیشکری الحروری (متوفی ۱۳۴ هـ . ق. / ۷۵۱ م.). از سران و دلیران حروریه که بسال ۱۲۸ هـ . ق. به امارت بر حروریه رسید و در کفرتوثا (از اعمال ماردین) با چهل هزار تن ب ...
[ شَ ] (اِخ) ابونصربن هلال شیبان. جد ابراهیم بن رزمان که او مقدم باقیماندهٔ قبیلهٔ رامانیان بوده است و رامانیان از قبیلهٔ فضلویه بودند و آنان را شبانکارگان نیز میگفتند. (از فارسنامهٔ ابن الب ...
[ شَ ] (اِخ) ابوالاسود. رجوع به أبوالاسود شیبانی شود.
[ شَ ] (اِخ) ابوامیه. تابعی است. (یادداشت مؤلف).
[ شَ ] (اِخ) اسباطبن واصل. شاعری مخضرم بود (یعنی دورهٔ جاهلیت و اسلامی را درک کرده بود) و یزیدبن الولید اموی را مدح نمود و تا زمان ابوجعفر منصور عباسی زنده بود و او را مدح کرده است و از نظر ...
[ شَ ] (اِخ) ذهل بن ثعلبه. رجوع به ذهل ابن ثعلبه شود.
[ شَ ] (اِخ) عبدالقادربن عمربن ابی تغلب بن سالم التغلبی (۱۰۵۲ -۱۱۳۵ هـ . ق.). از فقهای حنبلی و از مردم دمشق. او راست: نیل المآرب. (از اعلام زرکلی چ ۲ ج ۴ ص ۱۶۷).
[ شَ ] (اِخ) یزیدبن ابراهیم بن محمد شیبانی ادیب، متوفی در حدود سال ۳۵۰ هـ . ق. در قیروان پرورش یافت و در خدمت المعز لدین اللََّه فاطمی درآمد. او راست: تلقیح العقول در ادب. (از اعلام زرکلی چ ...
[ دَ ] (مص) متعدی شیبیدن. (حاشیهٔ برهان چ معین). آرد گندم و امثال آنرا در آب و غیره آمیختن و بر هم زدن. (برهان) (آنندراج). مخلوط و آمیخته کردن. (ناظم الاطباء). || لرزانیدن. (برهان) (از نا ...