(اِ.) گوشت کباب کرده، گوشت بریان.
فرهنگ فارسی معین
آنچه از گوشت که بریان شده؛ گوشت کبابکرده؛ بریان.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ) شوربا و آهاری را گویند که بر روی تار پارچه ای که می بافند مالند. (برهان). آهار جولاهان بود و آن را بت نیز گویند. (یادداشت مؤلف). پت. رجوع به پت و شوی مال شود. || شوربا و آش. (جهانگیری ...
لغتنامه دهخدا
[ شَ وا ] (ع ص، اِ) کار سهل و اندک از هر چیز. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || ستور ریزه. (منتهی الارب). مال پست. (از اقرب الموارد). || اطراف دستها و پایها و سرهای مردم. (از اقرب المو ...
[ شَ وی ی ] (ع ص) بریانی و یقال فی الاتباع: عَویّ شَویّ و کذا عَییّ شَییّ، مأخوذ من الشواء و هو الرذال. (منتهی الارب). شَویّة. گوشت بریانی شده. (از اقرب الموارد). بریان : اگر ز هیبت تو آتش ...
[ شَ ] (اِخ) دهی است از دهستان سردشت بخش سردشت شهرستان دزفول و ۱۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
(حامص مرکب) عمل شوی مال. کار شومال. شومالی. رجوع به شومالی شود.
[ کَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) شوهرکرده. دختری که شوهر گزیده باشد: ور صد هزار عذر بگوئی گناه را مر شوی کرده را نبود زیب دختری.سعدی.
(نف، ق) صفت بیان حالت از شستن. شوینده. در حال شستن : ویشان ز بد گزاف گویان خود را به سرشک دیده شویان.نظامی. || (اِمص) عمل شستن: خاج شویان. (یادداشت مؤلف). || (اِ) شویندگان. (یادداشت مؤ ...
[ شَ وی یَ ] (ع ص) تأنیث شَویّ. رجوع به شوی شود.
[ شُ وَ ثی ی ] (ع ص، اِ) نوعی از خرما. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ شِ ] (اِ) شِوِد. شویت. شبت. شبث. گیاهی است از تیرهٔ چتریان که یک ساله است و ارتفاعش بین ۳۰ سانتیمتر تا یک متر متغیر است. این گیاه در اکثر نقاط آسیا و اروپای جنوبی و افریقا به طور خودرو م ...