اسم: شوان (پسر) (فارسی، کردی) (تلفظ: šo (a) vān) (فارسی: شوان) (انگلیسی: shovan) معنی: شبان، چوپان، نگهبانِ گله، نگهبان گله، گله بان
فرهنگ واژگان اسمها
[ شَ ] (اِخ) نام دو کوه است نزدیک مکه در وادی ثربة. (از معجم البلدان).
لغتنامه دهخدا
اسم: شوانه (دختر) (کردی) (تلفظ: showane) (فارسی: شوانه) (انگلیسی: showane) معنی: گله بان، چوپان
[ اِشْ لِ ] (اِخ) (۱۸۰۲ - ۱۸۴۸ م.) از مجسمه سازان و نقاشان آلمان بود که در مونیخ تولد یافت و آثار مهمی درین هنر از خود بیادگار گذاشت. (از قاموس الاعلام ترکی).
(اِ مرکب) (مرکب از: «دوش» +«وان» MMM بان) دوشبان. سینه بند آهنین که در روز جنگ پوشند. محافظ دوش. || شکم بند. (ناظم الاطباء).
[ رَشْ ] (اِخ) دهی از دهستان جیرستان بخش باجگیران شهرستان قوچان. سکنه ۲۳۹ تن. آب آن از رودخانه. محصولات عمده غلات و میوه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
[ شی شَ ] (اِخ) دهی است از بخش عجب شیر شهرستان مراغه دارای ۹۹ تن سکنه. آب آن از رودخانهٔ قلعه چای و چشمه و چاه. صنایع دستی زنان آن جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۴).
[ عُ شْ ] (ع اِ) نوعی از تمر است، یا خرمابنی. (منتهی الارب). خرما، و گویند نخلی است. (از اقرب الموارد).
[ قَ شْ ] (ع ص) باریک. (منتهی الارب). دقیق. ضعیف. (اقرب الموارد).
[ میشْ ] (اِخ) دهی است در دو فرسخی بیشتر مشرقی دارنجان به فارس. (از فارسنامهٔ ناصری).
[ نَ شُ / شَ ] (اِخ) نشوی. نخجوان. شهری است به آذربایجان. (منتهی الارب) رجوع به نخجوان شود.
(نَ) [ ع. ] (ص.) مَست.
فرهنگ فارسی معین