مطالعۀ جنسینگی، بهویژه در انسان، شامل کالبدشناسی و کاراندامشناسی و روانشناسی فعالیت جنسی و تولیدمثل [علوم سلامت]
واژههای مصوب فرهنگستان
(ش) (حامص.)علم به شناسایی معادن مختلف ؛ معدن شناسی.
فرهنگ فارسی معین
معدنشناسی؛ علم به اکتشافات و استخراج معادن.
فرهنگ فارسی عمید
[ شِ ] (حامص مرکب) آشنایی به معادن. دانشی که از راه آن به وجود و چگونگی بهره برداری کانها پی توان برد.
لغتنامه دهخدا
[ کِ شِ ] (نف مرکب) کتاب شناسنده. کسی که شناسایی به احوال کتابها و مصنفان و مؤلفان و مترجمان دارد. عالم فن کتاب شناسی. (فرهنگ فارسی معین). بصیر در شناخت کتاب.
مطالعۀ رفتار جانور در محیط طبیعی [روانشناسی]
[ کَ بَ یا بِ شِ ] (نف مرکب) شناسندهٔ کعبه. آنکه کعبه شناسد. عارف به کعبه : خاطر خاقانی از آن کعبه شناس شد که او در حرم خدایگان کرده بجان مجاوری. خاقانی.
مطالعۀ هواشناختی بزرگمقیاس، معمولا برای منطقۀ جغرافیایی وسیع یا قاره یا حتی کل کرۀ زمین [علوم جَوّ]
مطالعۀ کلاناقلیم [علوم جَوّ]
[ کَ کِ شِ ] (نف مرکب) منجم. (آنندراج). منجم. اخترشناس. (فرهنگ فارسی معین). ستاره شناس.
[ شِ ] (نف مرکب) وقت شناس.
[ شِ ] (حامص مرکب) عمل گاه شناس.