شناوه/ بویهای که برای نشان دادن محل کشتی شکسته به کار میرود|||متـ . بویۀ کشتی شکسته [حملونقل دریایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
کسی که در آب شنا میکند؛ کسی که شناوری بداند؛ آشنا به آب؛ آبورز.
فرهنگ فارسی عمید
نوعی آبزی که خود در جهتهای مختلف در آب شنا میکند و صرفا با جریان آب به این سو و آن سو برده نمیشود [اقیانوسشناسی]
(شَ) [ ع. ] (اِ.) ج. شنیعه.۱- زشتیها، بدیها، کارهای زشت.۲- خطاها.۳- فتنهها، فسادها.
فرهنگ فارسی معین
بدیها؛ زشتیها.
[ شَ نِ ] (ع ص) روز خنک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ شَمْ ] (ع ص، اِ) نوعی از انار که دانه ندارد و آن را اِمْلیسیة نیز گویند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). انار بی خسته. (ناظم الاطباء). ناربستان. انار که هسته ندارد. || زن خوشاب دندان. ...
[ شَمْ ] (اِخ) زوجهٔ رسول (ص) دخت عمرو الغفاریة که از حلیفان بنی قریظه بوده اند و برخی وی را از کنانه دانند. ازدواج رسول (ص) با او در سال دهم هجرت بوده است و به او نرسیده. (از تاریخ طبری ...
[ شَمْ رَ ] (اِخ) دو ده اند به مصر در شرقیة. (منتهی الارب).
[ شُمْ بَ ] (ع اِمص) خنکی روز. (منتهی الارب).
(شَ بَ) (اِ.) شنبه.