← باستانشناسی منظری [باستانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
پژوهش دربارۀ تاریخ فرهنگی یک منطقه با استفاده از بقایای مادی سطحی، شرایط زیستمحیطی، بناهای پابرجا و آنچه از کاوش به دست میآید؛ در این پژوهش یک محوطۀ منفرد جزئی از ناحیهای ا ...
پژوهش دربارۀ روابط متقابل میان محوطههای باستانشناختی و نیز روابط آنها با محیط پیرامونشان یا پژوهش دربارۀ الگوهای پراکندگی آثار با استفاده از شیوههای تحلیلی رایج در حوزۀ جغر ...
نحلۀ نسبتا جدیدی در باستانشناسی که مدعی رفع کاستیها و نارساییهای باستانشناسی روندگراست و از ویژگیهای مهم آن انتقادی بودن و توجه به جنبههای نمادین و معنایی ...
شاخهای از باستانشناسی که به مطالعۀ روزگاران پیش از آغاز ثبت رویدادهای تاریخی میپردازد [باستانشناسی]
برنامههای قراردادی در باستانشناسی که زیر نظر یا با حمایت دولت و نهادهای قانونی دیگر در هنگام عملیات عمرانی، مانند ساختن بزرگراهها و سدها و گسترش فضاهای شهری، انجام می ...
مطالعۀ آثار مادی نشاندهندۀ تغییروتحول انگارههای دینی [باستانشناسی]
(اِخ) صاحب تاج العروس گوید در لباب الانساب قریه ای به هرات بدین نام خوانده شده است. اما در لباب الانساب و خود الانساب سمعانی، باشان ضبط گردیده است نه باشنان. رجوع به باشان شود.
لغتنامه دهخدا
[ نَ ] (اِ) پاشنه. (آنندراج). ظاهراً صورتی از پاشنه است.
۱. خوشۀ انگور آویزان از تاک: چو مشک بویا لیکنش نافه بوده ز غژم / چو شیر صافی و پستانش بوده از باشنگ (عسجدی: لغتنامه: باشنگ). ۲. خوشۀ انگور که بر تاک خشک شده باشد. ۳. خیار درشت تخم ...
فرهنگ فارسی عمید
[ شَ ] (اِ) خوشهٔ انگور آویزان از درخت را گویند عموماً. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (آنندراج) (ناظم الاطباء). خوشهٔ انگور بود. (لغت فرس اسدی). خوشهٔ آویزان از درخت. (انجمن آرای ناصری). خوشهٔ ان ...
[ ] (اِخ) شهاب الدین احمدبن عبدالقادر ملقب به باعشن. او راست: البیان والمزید، المشتمل علی معانی التنزیه و حقایق التوحید. این کتاب شرحی است بر انس الوحید و نزهة المرید فی التوحید ابی مدین ...