مجلسی که در کنار مجلس شورا در برخی از کشورها، به امر قانونگذاری میپردازد.
فرهنگ فارسی عمید
اسم: سنا (دختر، پسر) (عربی) (طبیعت، مذهبی و قرآنی) (تلفظ: sanā) (فارسی: سَنا) (انگلیسی: sana) معنی: روشنایی، فروغ، بلندی، نام گیاهی دارویی از خانواده گل ارغوان، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ سَ ] (ع ص، اِ) بدی سخت. (منتهی الارب) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
[ سَ ] (اِخ) قریه ای است در طوس قبر حضرت رضا (ع) در این محله است و تقریباً یک میلی طوس واقع شده. (از معجم البلدان). دهکدهٔ کوچکی بوده که قبل از آباد شدن مشهد از قرای طوس بشمار میرفته، ولی ...
[ سَ بَ ] (اِ مرکب) برق روشن. (آنندراج) (غیاث): از سنا برق آتش شمشیر عرشیان را سنا فرستادی.خاقانی. || بطریق استعاره آه نیز مراد دارند. (غیاث) (آنندراج).
[ سَ بِ ] (ع اِ) جِ سنبلة. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به سنبل و سنبلة شود.
= سُنبُک
= سونات
[ سِ تُ ] (فرانسوی، اِ) وکیل مجلس اعیان. وکیل مجلس سنا.
= سنجق۱
[ سَ جِ ] (اِ) جِ عربی کلمهٔ ترکی سنجاق و سنجق به معنی علم و نشان و رایت و سوزن مانندی که بر یک سر آن گره دگمه مانندی باشد. (از ناظم الاطباء): باز ندارد عنان و باز نماند تا نزند در یمن س ...
[ سَ خَ ] (ع اِ) بوی بد. || چرک و ریم. || نشان دباغت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج).