[ سُ لَ ] (اِخ) میرزای گورکانی بن یادگار ناصرمیرزای بن عمر شیخ بن سلطان ابوسعید بهادرخان بن میرزاالغ بیک بود. مدتها به حکم عمش ظهیرالدین بابر پادشاه گورکانی در ولایت بدخشان حکومت داشته و ...
لغتنامه دهخدا
۱. مربوط به سلیمان: انگشتر سلیمانی، مُلک سلیمانی. ۲. مانند سلیمان: حشمت سلیمانی. ۳. (اسم) (زمینشناسی) نوعی عقیق.
فرهنگ فارسی عمید
[ سُ لَ ] (اِخ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشهٔ شهرستان نیشابور. دارای ۳۲۲ تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن ارابه رو است. (از فرهنگ ...
[ سُ لَ / لِ نی یَ ] (اِخ) اتباع سلیمان بن جریر از فرق زیدیه همان جریریه معتقد به اینکه امامت بشوری حاصل میشود و همین که دو نفر اخیار امت بر آن اتفاق کردند شرعی است. امامت مفضول یعنی اما ...
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) ابن جبیربن مطعم قریشی. یحیی بن قریش از او روایت کرده است.
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) ابن قریه. ایّوب بن زیدبن قیس. رجوع به ابن قریه ابوسلیمان... شود.
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) ازدی. وی از ابی یحیی حدیث شنیده است.
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) اسحاق بن عبداللََّه بن ابی فروه. محدّث است و ثقه نیست.
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) حمدبن محمدبن ابراهیم البستی الخطابی. رجوع به ابوسلیمان احمد یا محمد... شود.
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) داودبن ابی الفضل بناکتی. ملقب به فخرالدین. شاعر و مورّخ. او راست: کتاب روضة اولی الألباب فی تواریخ الأکابر و الأنساب، و آن کتابی است در احوال ملوک خطا که به سال ۷۰۷ هـ ...
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) داودبن حصین مولی عثمان بن عفّان. تابعی است.
[ اَ سُ لَ ] (اِخ) داودبن عیسی. محدّث است.