[ دَرْ رَ خَ زَ رَ ] (اِخ) ده کوچکی است از دهستان رودزرد بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقع در ۱۶هزارگزی جنوب باختری باغ ملک و ۳ هزارگزی جنوب راه اتومبیل رو باغ ملک به هفتگل. (از فرهنگ ...
لغتنامه دهخدا
[ زَ رَ ] (اِ مرکب) فیل زهرج. حضض هندی. مرارةالفیل. رجوع به فیل زهره و فیل زهرج در برهان قاطع شود.
(~. زَ رِ. گِ رِ تَ) (مص ل.) نگاه خیره و غضب آلود کردن به کسی.
فرهنگ فارسی معین
ترسو؛ بزدل.
فرهنگ فارسی عمید
[ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب) سنگی باشد که در میان زهرهٔ گاو متکون شود و بعضی گویند در میان شیردان گاو بهم میرسد و آن در لون و خاصیت مانند پازهر باشد و به عربی حجرالبقر خوانند و معرب آن جاوزهرج ...