[ کَ زَ ] (اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش سلدوز است که در شهرستان ارومیه واقع است و ۱۱۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
لغتنامه دهخدا
[ کَ زِ اَیْ یو ] (اِخ) دهی از دهستان تورجان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و ۳۹۴ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ زِ مَ ] (اِخ) دهی از دهستان آختاچی بوکان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و ۱۲۱ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
اسم: کوثرالزهرا (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: ko(w)sarozzahrā) (فارسی: کوثرالزهرا) (انگلیسی: kowsarozzahra) معنی: ترکیب دو اسم کوثر و زهرا ( بخشنده و نیکو )، از نام های مرکب، ( کوثر ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ کَ وَ زَ / زِ ] (اِ مصغر) اسم فارسی خرنوب شامی است. (فهرست مخزن الادویه). بمعنی کورز است که میوه و بار کبر باشد و کبر رستنیی بود خاردار و خرنوب شامی همان است. کورک. (از برهان). میوه و ب ...
[ ] (اِخ) از ده های فراهان است. (تاریخ قم ص ۱۴۱.)
(زَ یا زِ) (اِ.) ظرف دسته دار یا بی دستة سفالین. ؛در ~گذاشتن و آبش را خوردن بیهودگی چیزی را آشکارا دیدن.
فرهنگ فارسی معین
[ زَ / زِ اَ ] (نف مرکب) آنکه کوزه اندازد. رجوع به کوزه انداختن شود.
[ زَ تُ ] (اِخ) دهی از دهستان کلخوران که در بخش مرکزی شهرستان اردبیل واقع است و ۲۶۷ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ زَ رَ ] (اِخ) دهی از دهستان شینتال که در بخش سلماس شهرستان خوی واقع است و ۱۹۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ زَ / زِ پُ ] (ص مرکب) کوزپشت. (آنندراج). کوزپشت و احدب. (ناظم الاطباء). پشت خمیده. کوژپشت. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کوزه و کوز شود. || (اِ مرکب) آسمان. (آنندراج). فلک و آسمان. (ناظ ...
[ زَ / زِ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) مقدار کوزه می خوردن. (آنندراج). کوزهٔ آب یا شراب را سر کشیدن. (فرهنگ فارسی معین): مرد آن نبود که می کشد کوزهٔ می مرد آن باشد که خم ز میخانه کشد. امیرمعزی ...