[ زُ ] (ع ص) فربه. ج، زهالیق. و حمر زهالیق؛ خران فربه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زهالق و زهالیق شود.
لغتنامه دهخدا
[ زَ هَ ] (ع مص) چرب شدن دست. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ریم گرفتن. || بوی بد گرفتن باد. (منتهی الارب) (آنندراج): زهمت یدی؛ چرب گردید دست من و بوی بد گ ...
[ زُ ] (ع مص) گندیده شدن گوشت . قیاس شود با زُخْم. (فرهنگ فارسی معین).
[ زَ هِ ] (ع ص) فربه بسیارپیه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). سمین بسیارپیه. (ناظم الاطباء). || آنکه در او بقیهٔ پیه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). آنکه در ...
[ زَ مَ ] (ع ص) پست بالای گرداندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ زَ مَ لَ ] (ع مص) توبرتو نهادن رخت را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
رنج؛ سختی؛ آزار؛ ریاضت.
فرهنگ فارسی عمید
[ زَ نَ عَ ] (ع مص) آرایش کردن دختر را و آراستن زن را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زهنع الجاریة؛ ای زینها و کذا زهنع المرأة؛ یعنی آراست زن را. (از منته ...
(زِ) (اِمر.)۱- نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کنارة چیزی را دوزند.۲- چوبهای باریکی که در اطراف چهارچوب در و پنجره کوبند.
فرهنگ فارسی معین
نوار حفاظتی و تزیینی بر روی درهای خودرو که از گِلگیر جلو شروع میشود و تا گِلگیر عقب امتداد مییابد [مهندسی بسپار]
واژههای مصوب فرهنگستان
در شناورهای چوبی کوچک، تیر طولی نسبتا کمقطری که به بخش فوقانی (داخلی) مازه پیچ میکنند تا زِبَر باریکههای (garboardstrakes) چوبی را به آن و در نتیجه، به مازه محکم کنند ...
[ زُ ] (ع مص) مغزآگنده شدن استخوان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از تاج المصادر بیهقی). || پر شدن مغز. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار ...