[ کَ چَ / چِ زَ / زِ ] (اِ مرکب) کفچه لیز. (یادداشت مؤلف). رجوع به کفچه لیز شود.
لغتنامه دهخدا
[ کَ تِ حَ زِ ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد. محلی جلگه ای و معتدل است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
زمینلرزهای با بزرگی برابر یا بزرگتر از 7 [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
(کَ زِّ) (اِ.) سبوی آب.
فرهنگ فارسی معین
(کُ بُ زِ) (اِ.)۱- خیار زرد و درشت.۲- خربزة نارس.
[ کُ زَ / زِ ] (اِ) کمبزه. (از فرهنگ فارسی معین). کنبیزه. رجوع به کمبزه و کنبیزه شود.
[ کَ زِ ] (اِخ) دهی از بخش نمین است که در ۱۶هزارگزی شهرستان اردبیل واقع است و ۲۳۲ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کُمْ بُ زَ / زِ ] (اِ) کالک. سفج. سفجه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کنبیزه و کمبزه و کمبوزه و کمبیزه شود.
(کُ زِ) (اِ.) نک کُمبزه.
پنبۀ زدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
[ کَ / کُ / کِ زَ / زِ ] (اِ) پنبهٔ برزده و حلاجی کرده. (برهان) (آنندراج). پنبهٔ نرم. (فرهنگ رشیدی). پنبهٔ نرم و آن را کنوزه نیز گویند و به ضم کاف اصح است چه کنوزه بوده یعنی؛ کمان زده چه بز ...
[ کَ زَ ] (اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش سلدوز است که در شهرستان ارومیه واقع است و ۱۱۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).