[ هَ زَ / زِ ] (اِ مرکب) هفت آسمان. هفت خراس : به آنی بر این هفت پیروزه کاخ کنی پردهٔ تنگ هستی فراخ.نظامی.
لغتنامه دهخدا
هماندیشی متشکل از خبرگان حوزههای مختلف که به بررسی آیندۀ موضوعات مرتبط با چند رشته یا تعامل رشتههای گوناگون با یکدیگر میپردازد [آیندهپژوهی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
نام حرف «ء».
فرهنگ فارسی عمید
صدوچهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه؛ لُمَزَة.
[ هَ زَ / زِ ] (از ع، اِ) نام نخستین حرف از حروف الفبای فارسی و عربی است. آن را از حروف حلق خوانند و گاه آن را پس از الف، دومین حرف به حساب آورند. شکل آن در آغاز کلمه چون الف است با این تف ...
[ هَ زَ / زِ یِ مِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) میخ کجواج، یعنی که راست نباشد، چه الف مسمار به معنی میخ راست است. (برهان).
[ هَ رِ بَ زَ / زِ ] (اِخ) دهی است از بخش بوکان شهرستان مهاباد. دارای ۱۰۷ تن سکنه، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، توتون و کار دستی مردم آنجا جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
[ زِ ] (اِخ) دهی است از بخش نمشیر شهرستان سقز. دارای ۱۸۰ تن سکنه، آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله، توتون، لبنیات و محصولات جنگلی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۵).
[ زَ / زِ ] (اِ) پشت. قفا. (یادداشت مرحوم دهخدا). مرحوم ادیب پیشاوری میفرمودند هیزه در نواحی پیشاور به معنی پشت و قفا است و کلمهٔ حیز به معنی اهریمنی آن نیز از اینجا است و لفظ هیره یا حی ...
[ زِ ] (اِ) وانساز. پرگار. (ناظم الاطباء).
(وَ زَ)(اِ.)۱ - کار کردن.۲- مهارت.۳- حصول.۴- کوشش.۵- زراعت.۶- صنعت، حرفه.
فرهنگ فارسی معین
= ورزگار