[ زَ نِ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) در تداول عامه: در حال روزه. روزه دار.
لغتنامه دهخدا
(~. لَ زِ) (اِمر.) زلزله.
فرهنگ فارسی معین
= زلزله
فرهنگ فارسی عمید
زمینلرزهای که در آن دوام چشمه نسبت به گشتاور لرزهای بسیار طولانی است [ژئوفیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
← زمینجنبش طراحی [ژئوفیزیک]
بیشینهتراز جنبش زمین که در آن انتظار میرود واحد صنعتی بیوقفه به فعالیت خود ادامه دهد [ژئوفیزیک]
لغزش یا ریزش محسوس یک تودۀ نسبتا خشک خاک یا سنگ یا ترکیبی از هر دو براثر نیروی گرانش [زمینشناسی]
[ دِ زِ ] (اِخ) خلیجی بود در کشور هلند که از سال ۱۹۳۱ م. به بعد سدی در جلوی آن بستند و آنرا از دریای شمال جدا کردند و امروز بصورت دریاچهٔ داخلی درآمده که آنرا وادن زه گویند. (فرهنگ فارسی ...
[ زَ / زِ ] (اِ) نوحه را گویند. (برهان). آواز نوحه گر. (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). گریه و ناله و زاری. (ناظم الاطباء). در ترکی بمعنی گریه و نوحه و شور و مشغله یعنی غوغا. (غیاث). نا ...
[ زَ / زِ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) آواز برآوردن سگ و شغال و امثال آن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ناله کردن سگ و شغال. (فرهنگ فارسی معین). || آوازی چون آواز شغال و سگ صدمه دیده و مانند آن ...
[ زُ خَ مِ زِ ] (اِخ) دهی از دهستان باوی بلوک حمید است که در بخش مرکزی شهرستان اهواز واقع است و ۳۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
تجهیزات سرهمشده زیر روسازه واگن شامل زیرشاسی، بوژیها، چرخها، تجهیزات کششی، قلاب، شاهتیر، گهوارهها و تیرکها [ریلی]