سردهای از خرزهرهایان درختچهای شیرابهدار با پنج تا هشت گونه که در ناحیۀ مدیترانه و مناطق نیمهگرمسیری آسیا تا ژاپن پراکندهاند، برگهای گیاهان این ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تیرهای از راستۀ گلسپاسیسانان که گیاهانی علفی با شیرابۀ بسیار سمی هستند [زیستشناسی - علوم گیاهی]
[ خَ زَ / زِ یِ سُ لا ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) مبدأ عصب فردی که کشیده میشود بمقعد. (یادداشت بخط مؤلف).
لغتنامه دهخدا
[ خَ زِ ] (اِ) پاروب کشتی رانی. (از ناظم الاطباء). || پاروب. (از ناظم الاطباء). || گیاهی کوچک از دستهٔ بریوفیت ها || رستنی که در جاهای نمناک چون سنگهای مرطوب یا بدنهٔ درختان مرطوب سبز ...
[ خُ زَ / زِ ] (اِ مرکب) شاخهٔ پژمرده و یا شکستهٔ درخت. (ناظم الاطباء). خشکمازو. رجوع به خشکمازو شود.
[ خَ ] (اِخ) قریه ای است از قراء نسف [ نخشب ] و نسبت بدان خشین دیزی است. (یادداشت بخط مؤلف).
خط طولی سیاهرنگی که 8 تا 20 سانتیمتر بالاتر از نوار آبی قرار دارد و لبه داخلی آن تعیینکننده طول راهه/ پیست است [ورزش]
خط توفانهای تندری فعال یا پیوسته یا گسسته، شامل پهنههای بارش پیوسته ناشی از وجود توفانهای تندری [علوم جَوّ]
برآورد احتمال جنبش زمین با مؤلفههایی معین براثر زمینلرزه در یک مکان [ژئوفیزیک]
دَم عمیق همراه با باز شدن غیر ارادی دهان، بر اثر خستگی، کسالت، بیخوابی، یا خوابآلودگی؛ دهندره.
فرهنگ فارسی عمید
[ خَ مْ زَ / زِ ] (اِ) فاژه. دهن دره. دهان دره. باسک. پاسک. آسا. تثاوب. خمیاز. بازشدن تشنجی و طبیعی دهان بطوری مخصوص با غلبه خواب یا ماندگی، بیاستو. آسا. فنجا. ثوباء. هاک. خامیاز. (یادداشت ...
[ خَ مْ زَ / زِ بَ کَ / کِ دَ ] (مص مرکب) در آرزو و اشتیاق چیزی بودن. (آنندراج) (غیاث اللغات).