(سَ زَ یا زِ) (اِمر.) دانههای تگرگ ریز.
فرهنگ فارسی معین
خردهسنگ؛ ریگ.
فرهنگ فارسی عمید
[ شَ کَ زَ / زِ ] (اِ مرکب) نوعی از بسکماج و نان شکری. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
نهاد، سرشت، خوی
فرهنگ واژههای سره
نیروی زیستشناختی ذاتی خاصی که موجود زنده را به انجام کاری معین یا واکنش به محرکی خاص وامیدارد [علوم پایۀ پزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ غَ زَ / زِ یِ جِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) یکی از غرایز. غریزهٔ اطفاء شهوت که وسیلهٔ تولید نسل و بقای نوع است. رجوع به غریزه شود.
ذرات حاوی مواد پرتوزا که پس از انفجار هستهای در جوّ زمین معلق میمانند یا به زمین بازمیگردند|||متـ . فروریزۀ اتمی atomic fallout||| فروریزۀ پرتوزا radioactive fallout [فیزی ...
[ قَ / قِ مَ / مِ زَ / زِ ] (اِ مرکب) خورش قیمه و گوشت بسیار ریزه شده (یا چرخ کرده) که آن را سرخ کنند و خورش سازند یا بصورت قلقلی درآورند. (فرهنگ فارسی معین).
[ کَ زَ ] (اِخ) دهی از دهستان حومهٔ بخش سلدوز است که در شهرستان ارومیه واقع است و ۱۱۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ زِ اَیْ یو ] (اِخ) دهی از دهستان تورجان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و ۳۹۴ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ زَ سَ ] (اِخ) دهی از دهستان آختاچی بوکان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و ۲۳۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ زِ مَ ] (اِخ) دهی از دهستان آختاچی بوکان است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع است و ۱۲۱ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).