[ گُ دَ / دِ گَ دی دَ ] (مص مرکب) فتح شدن. مسخر گشتن : عراق و ایران است این امیر ایران است گشاده گردد ایران امیر ایران را. ؟ (از حاشیهٔ فرهنگ اسدی نخجوانی). هزار سال بزی شاد تا به هر سالی ...
لغتنامه دهخدا
(گَ دَ) (مص ل.)خراب شدن غذایی بر اثر فعالیت باکتریها به صورت پیدا شدن بوی بد و تغییر طعم و رنگ در آنها.
فرهنگ فارسی معین
۱. بدبو شدن. ۲. فاسد شدن.
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دِ) (ص.) دارای بود یا مزة بد (بر اثر تخمیر شدن)، دارای گندیدگی.
برگهای که بازرس در تأیید آسیبدیدگی کشتی یا بار یا تجهیزات صادر میکند و جزئیات حادثه و میزان خسارت در آن قید میشود [حملونقل دریایی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گونهای که به اندازه گونۀ درخطر در معرض خطر انقراض نیست، اما نیاز به حمایت دارد [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
[ پَ سَ دَ ] (مص مرکب) دوستدار شدن گیتی. دنیا را پسندیدن و خواستن. رجوع به گیتی پسند شود.
[ نِ دی دَ / دِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از مژگان چشم باشد. (بهار عجم) (آنندراج) (ناظم الاطباء): افسرد آتش دل و آب سرشک ماند بر گیسوان دیده خضاب سرشک ماند. طالب آملی (از بهار عجم). م ...