[ مَ ] (ع ص) کشیده. دراز. (منتهی الارب) (غیاث اللغات). طویل. (متن اللغة) (اقرب الموارد). ممدود. (اقرب الموارد). درازبالا. (دستور الاخوان). گویند: مدیدالقامة، مدیدالجسم، مدیدالعنق. (از متن ال ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ ] (اِخ) موضعی است در نزدیکی مکه. (از متن اللغة) (از منتهی الارب).
[ مَ ] (اِخ) نام دو گره است بر پشت عارض یمامه. (از منتهی الارب) (از متن اللغة).
مراقبت در یک نمونه از جمعیتی که نمایانگر گروه مشخصی از افراد جامعه باشد [علوم سلامت]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مَ گَ دی دَ ] (مص مرکب) پربیم شدن. ترسان گشتن.
مقررات ناظر بر پرواز با استفاده از نقشۀ هوایی منطبق با زمین و نشانههای زمینی|||متـ . پرواز با دید [حملونقل هوایی]
← مقیاس چرخندی [علوم جَوّ]
[ مَ لَ ] (ص مرکب) فرشته رو. فرشته سیما. آنکه چهره ای چون فرشته دارد. زیباروی : فلک قدر ملک دیدار گردون فر دریادل جهان آرای ملک افروز کشورگیر فرمان ران. عمعق (دیوان چ نفیسی ص ۱۹۰).
مهماتی که برای خنثیسازی تهدیدهای معینی در نظر گرفته میشود [علوم نظامی]
[ مِ زی کِ جَ ] (اِخ)یکی از ایالات متحدهٔ امریکای شمالی است که ۱۰۲۲۰۰۰ تن سکنه دارد. مرکز آن شهر سنتافه است با ۳۷۰۰۰ تن سکنه. این سرزمین تا سال ۱۸۴۸ متعلق به کشور مکزیک بود. (از لاروس). و ...
[ دِ گَ دی دَ ] (مص مرکب) نادم شدن : چون خطائی از تو سر زد در پشیمانی گریز کز خطا نادم نگردیدن خطای دیگر است. صائب.
[ گَ تَ ] (مص مرکب) ناپدید شدن. ناپیدا شدن. از نظر ناپدید شدن. پنهان شدن : روز چون قارون همی نادید گشت اندر زمین شب چو اسکندر همی لشکر کشید اندر زمان. فرخی.