زمینی که دارای معدن نفت باشد و از آن نفت بیرون آید.
فرهنگ فارسی عمید
[ نَ ] (نف مرکب) نفت خیز. رجوع به نفت خیز شود.
لغتنامه دهخدا
اندامهای خارجی جنسی و نواحی مجاور که به تحریک حساساند و باعث ایجاد احساسات شهوانی میشوند [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
۱. نوخاسته؛ تازهبرآمده. ۲. (زیستشناسی) نهال تازه و نازک.
۱. نوعی آتشبازی. ۲. نوعی فشفشه.
[ پَ / پِ گَ ] (نف مرکب) مخفف پگاه خیز؛ آنکه بامداد زود از خواب برخیزد. سحرخیز. بَکِرِ. بَکُرُ: ز نخجیر و از می بپرهیز باش بشب دیر خسب و پگه خیز باش. اسدی (گرشاسب نامه نسخهٔ خطی مؤلف ص ۲ ...
[ پَ / پِ گَ ] (حامص مرکب) مخفف پگاه خیزی. سحرخیزی. بُکور: چون غراب اندر پگه خیزی علم بیرون زنیم سوی طاوسان بستانی هزار آوا و من. اثیر اخسیکتی. بخت بیدارت خراسان سحرگه خیز را از پگه خیزی ک ...
خیزاب کمبسامد اقیانوسی که عموما قبل از خیزاب اصلی یک توفان دوردست، به ساحل میرسد [علوم جَوّ]
[ زَ / زِ کَ دَ ] (مص مرکب) رفتن به جانبی با کشیدن نشیمن چنانکه کودکان آنگاه که راه رفتن نتوانند و پیران سخت فرتوت و برخی پای شکستگان. رفتن به سرین. بَدَغ. حَبو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا ...
[ گِ ] (نف مرکب) به معنی گران پای. (آنندراج). دیربلندشونده و سخت از جای برخیزنده : اگرچه شیرپیکر بود پرویز ملک بود و ملک باشد گران خیز.نظامی. از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش میرسد خوا ...
گرمخیزنده؛ چستوچالاک؛ تیزرو.
[ گَ ] (نف مرکب) کنایه از مردم سحرخیز و زود بیدارشونده. (برهان) (آنندراج). رجوع به گرم خیزی شود. || سبکروح و جلد و چابک و تیزرو. (برهان) (آنندراج): برانگیخت پس چرمهٔ گرم خیز بیفکند بر هن ...