[ خَ زَ را ] (ع اِ) نوعی از رفتار با تبختر که در آن تفکک اعضاء باشد. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب).
لغتنامه دهخدا
جدا شدن هواگَرد یا فضاپیما از زمین یا پرندۀ مادر [حملونقل هوایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ زَ دَ / دِ ] (نف) خیزکننده. جهنده. || برپای خاسته. بلند شونده. || لغزنده. (ناظم الاطباء). || (اِ) نوعی از بازی کودکان که بتازی زحلوفه گویند و آن چنان است که کودکان بر توده خاک تر م ...
[ زَ / زِ ] (اِمص) خیز. خیزش. عمل خیزیدن. - کون خیزه؛ نوعی رفتار است که شخص خاصه کودک در حال نشستن با لغزانیدن لگن خاصره و دو پا از نقطه ای بنقطه دیگر می رود.
[ زَ / زِ ] (اِ مرکب) نوعی بازی است. رجوع به خیزبگیر شود. خیزه گیره.
[ زَ ] (اِ) نام جانوری است که آنرا شب خیزک و پاچه خیزک نیز میگویند. (یادداشت مؤلف).
مطالعۀ ویژگیهای یک حوضۀ آبخیز و فرایند بررسی و اجرای طرحها و برنامهها با هدف توزیع پایدار منابع حوضۀ آبخیز و تضمین پایداری کارکردهای آن باتوجهبه تأثیری که بر جوامع گی ...
[ یِ خَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آهوی تاتار.
[ اُ تُ ] (ترکیب عطفی، اِمص مرکب) عبارت است از حالت بین بین شتافتن و آهسته رفتن. (آنندراج) (بهار عجم). || کنایه از نشیب و فراز و یک قرار نماندن. (آنندراج) (بهار عجم): ببین مدار مه و مهر ...
[ ئی یَ ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در ۳ هزارگزی شمال ساردوئیه و ۳ هزارگزی شمال راه فرعی ساردوئیه -راین. سکنهٔ آن ۸ تن. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج ۸).
(اِ) رجوع به باخه زن شود.
(نف مرکب) شاخه هائی از گیاهان که ممکن است بر روی آنها میوه ای پیدا شود.