گروهها.
فرهنگ فارسی عمید
[ جُ ] (ع اِ) جِ جمع، بمعنی گروه مردم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به جَمْع شود.
لغتنامه دهخدا
گردایهای (collection) ناتهی از زیرمجموعههای مجموعهای مفروض که نسبت به اجتماع و اشتراک متناهی و مکملگیری بسته باشد [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ ذُلْ جُ ] (اِخ) (ابرق...) موضعی است قرب کلاب. عمروبن لجا گوید: با برق ذی الجموع غداة تیم تقودک بالحشاشة و الجدیل. (از معجم البلدان یاقوت).
زیرمجموعهای از یک فضای بُرداری که به ازای هر بُردار x در فضا یک عدد مثبت b یافت شود، بهطوریکه به ازای هر c که c| ...
زیرمجموعهای از یک مجموعۀ مفروض که با آن مساوی نباشد [ریاضی]
۱. حاصل اضافه شدن چند چیز به هم؛ جمع؛ کل. ۲. [قدیمی] گردآمده؛ گردآوردهشده. ۳. (اسم) [قدیمی] = مجموعه ۴. [قدیمی، مجاز] آسوده؛ راحت؛ خاطرجمع. ۵. (قید) [قدیمی] همگی؛ کلاً؛ جمعاً.
فرمولدار [ریاضی]
رویهمرفته، روی هم رفته، روی هم
فرهنگ واژههای سره
۱. آنچه از اجزای کوچکتر تشکیل شود. ۲. کتاب یا هرگونه نوشتهای که از بخشها و موضوعات گوناگون تهیه شده باشد؛ مجموع. ۳. اشیای قیمتی یا هنری که در یکجا جمع شده باشند؛ ...
داستان دنبالهداری که بهصورت متوالی با شخصیتهای اغلب ثابت از تلویزیون پخش میشود|||متـ . مجموعۀ پیوسته [سینما و تلویزیون]
هر عضو یک سیگماجبر [ریاضی]