[ مُ تَ وَسْ سِ ] (ع ص) نزدیکی جوینده به چیزی و به کاری. (آنندراج) (از منتهی الارب). نزدیکی یابنده به چیزی و کنندهٔ کاری که بدان نزدیکی و تقرب و منزلت یابد. (از اقرب الموارد). دست به دامان ...
لغتنامه دهخدا
[ مُ تَ سِ ] (ع ص) چرک و ریمناک شونده. (از اقرب الموارد). و رجوع به استیساخ شود.
راستودرست؛ دارای نظموترتیب.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تُ لِ سَ ] (ص مرکب) موتوری. موتورسوار. کسی که سوار موتوسیکلت باشد. و رجوع به موتورسوار و موتوری شود.
نمایی که حد میانی نمای دور و نمای نزدیک است [سینما و تلویزیون]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ هِ ] (اِخ) فیلسوف یونانی قرون پنجم و ششم پیش از مسیح. وی معروف به «فیلسوف گریان» است زیرا زندگانیش با تیرگی و افسردگی همراه بود. او از قدیمترین فیلسوفان ماوراءالطبیعة است. (از فرهنگ بیوگ ...
اسم: هوتوس (دختر) (فارسی) معنی: آتوسا، نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی، همسر داریوش و مادر خشایارشا
فرهنگ واژگان اسمها
[ پْسی / پِ ] (اِخ) نام جزیره ای در رود سند که اسکندر در آن فرود آمد و قربانی کرد. جزیرهٔ مذکور بگفتهٔ آرّیان چشمه ها و بندر مناسبی داشت و آریان آنرا سیلوت یا کیلّوت نامیده است. (کتاب ۶ فص ...
(اِخ) (کشور) نام قدیم ناحیتی در ساحل غربی دریای سیاه. (یشتها ج ۱ ص ۳۹۳ و ۴۰۹).
[ کُ ] (اِ) درختچه ای است از ردهٔ دولپه ایهای پیوسته گلبرگ که تیرهٔ خاصی به نام تیرهٔ کتوس ها را بوجود می آورد. برگهایش متقابل و تاحدی روشن و گلهایش صورتی رنگ و دارای آرایش دیهیمی می باشد ...
[ کُ نِ ] (اِخ)مورخ رومی است و از نویسندگان درجهٔ اول. در ۵۰ م. تولد یافت و در ابتدا به امور دولتی پرداخت، بعد کناره گرفت و به مطالعهٔ تاریخ پرداخت. نوشته هایش از شاهکارهای ادبی لاتین بشم ...
[ گِ ] (اِخ) اسقفی است که بهمراهی امیری بنام اسیمافیوس به یمن رفت، امیر دستور داد تا اهل یمن را به دین نصرانی وارد کند. اسقف با ملای یهودی مناظره کرد و در مجلس کرامتی از خود نشان داد و مرد ...