(ازترکی، اِ) سالار و پیشوا. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
[ تَ ] (ع اِ) لغتی است در تراب. (منتهی الارب). مرادف تراب؛ یعنی خاک. (ناظم الاطباء). خاک. (مهذب الاسماء). تَورَب. تَیرَب. به معنی تراب؛ یعنی خاک. (از اقرب الموارد). رجوع به تراب و تورب و تیر ...
[ تَ ] (اِخ) رجوع به سعدان بن الحسن بن سلیمان شود.
(اِخ) شهری است در ویتنام مرکزی (انام) که امروز آن را دانانگ نامند و ۲۵ هزار تن سکنه دارد. این شهر بندری است که بر کنار خلیج زیبائی واقع است و محصول آنجا برنج و پنبه است. (از لاروس). رجوع ب ...
(اِخ) دهی است به حران، از آن ده است سعد عروضی بن حسن و محمد فرازبن احمد. (منتهی الارب).
[ سِ ] (اِ مرکب) سپاه توران. نیروی جنگی توران. توران سپه : دلیران و گردان توران سپاه بسی نیز با او فکنده به راه.فردوسی. بهشتم یکی نامه آمد ز شاه به نزدیک سالار توران سپاه.فردوسی. چو توران ...
[ گُ ] (اِ مرکب) لشکر توران. تورانیان. توران سپاه : زدش بر زمین همچو یک لخت کوه پر از بیم شد جان توران گروه.فردوسی. ز شبگیر تا شب برآمد ز کوه سواران ایران و توران گروه.فردوسی. نه خاکست پی ...
[ پُ ] (اِخ) دهی از دهستان پشت کوه است که در بخش نیر شهرستان یزد واقع است و ۱۱۶۵ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج ۱۰).
(اِخ) برادر سلطان شاه بن قاورد که پس از برادر در سال ۴۷۶ هـ . ق. به سلطنت کرمان رسید و سیزده سال حکومت راند و در سال ۴۸۷ هـ . ق. درگذشت. رجوع به سلاجقهٔ کرمان و حبیب السیر و تاریخ افضل شود.
(اِخ) پسر طغرل شاه، از سلاجقهٔ کرمان که پس از پدر با برادرانش، بهرامشاه و ارسلانشاه به مدت هشت سال نزاع داشت و به هر چندگاه یکی از این سه نفر حاکم کرمان می شدند. رجوع به تاریخ گزیده ج ۱ ص ۴ ...
(اِخ) ملک المعظم. وی هشتمین از ملوک ایوبی مصر و پسر ملک صالح نجم الدین ایوب است که پس از وفات پدر در سال ۶۴۷ هـ . ق. به حکومت رسید و در جنگهای صلیبی شرکت کرد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ش ...
(ص نسبی) منسوب به تورانشاه : تو دم فقر ندانی زدن از دست مده مسند خواجگی و مجلس تورانشاهی. حافظ.