(بُ یا بَ) [ معر. ] (اِ.)۱- نوعی شیشه که از ترکیب سیلیکات دوپتاسیم و سیلیکات دوپلمب ساخته شود.۲- کنایه از: شفاف.
فرهنگ فارسی معین
[ ] (اِخ) ناحیتی است عظیم [ از حدود ماوراءالنهر ] و این ناحیت را ملکی است و آنرا بلورین شاه خوانند و اندر این ناحیت نمک نبود مگر آنکه از کشمیر آرند. (حدود العالم).
لغتنامه دهخدا
اسم: بلور (دختر) (عربی، یونانی) (تلفظ: bolur) (فارسی: بلور) (انگلیسی: bolur) معنی: شیشه شفاف، beryllos )، ) نوعی ماده ی معدنی جامد و شفاف مانند شیشه، آنچه از جنس شیشه ی شفاف خوب است، ( عربی ...
فرهنگ واژگان اسمها
هریک از انواع یخبلور در برف [علوم جَوّ]
واژههای مصوب فرهنگستان
ساختاری بلوری متشکل از لایههای موازی که در هر لایۀ آن یک اتم با شش اتم همسان در تماس است|||متـ . ششگوش تنگچین closed-packed hexagonal [شیمی] ...
بلور کشیده و پهنی که مانند لبۀ چاقو تیز است [زمینشناسی]
بلور بلند ستونمانند [زمینشناسی]
بلوری که اثر فشاربرقی/ پیزوالکتریکی از خود نشان میدهد |||متـ . بلور پیزوالکتریکی [فیزیک]
بلوری شبیه به مو یا نخ [زمینشناسی]
(~.) [ معر. ] (اِ.) انواع ظرفها و اشیاء ساخته شده از بلور و شیشه.
[ بَ وِ ] (اِخ) دهی از بخش قصرقند، شهرستان چاه بهار. سکنهٔ آن ۷۰۰ تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و برنج است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۸).
تجمع ریزدانهها یا بلورکهای بلور برای تشکیل دانههای درشتتر [فیزیک]