انباشته.
فرهنگ فارسی عمید
فرایندی که در آن تراز اتم برانگیخته براثر بمباران آن با ذرات باردار بالاتر میرود [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
ذخیره شدن و تجمع مواد شیمیایی در بافتهای گیاهی و جانوری [مهندسی محیط زیست و انرژی]
موادی که غلظت آنها در اندامگانهای زنده قابل افزایش است [مهندسی محیط زیست و انرژی]
دورهای از سال که در آن انباشت برف و یخ بر یخکاست فزونی دارد [زمینشناسی]
[ نَمْ تَ ] (مص منفی) نینباشتن. مقابل انباشتن. (یادداشت مؤلف). رجوع به انباشتن شود.
لغتنامه دهخدا
پدیداری که به دست انسان ساخته نشده، ولی محل انجام فعالیت خاصی به دست او بوده است [باستانشناسی]
جابهجایی اجزای دادههای لرزهای بر روی مقطعی که در آن چشمه و گیرنده بر هم منطبقاند [ژئوفیزیک]
یکی از روشهای کندن الکترون از اتم که در آن اتم را در حالت شبهپایدار با ذرات باردار بمباران میکنند [فیزیک]