دوالباز؛ کسی که دوالکبازی کند: رگ آن خون بر او دوالانداز / راست چون زنگی دوالکباز (نظامی۴: ۵۷۳).
فرهنگ فارسی عمید
۱. نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت میگیرد. به این طریق که دوال یا تسمۀ کمربند را مانند حلقه به هم میپیچند و طرف بازی باید سیخ یا میلهای را چنان در می ...
توانایی بلورها در تغییر رنگ در نور قطبیدۀ بازتابیده در هنگام چرخیدن نور|||متـ . چندرنگی بازتابشی reflection pleochroism [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ دُ غَ / غِ ] (حامص مرکب) رسم است سپاهیان ولایت را (یعنی ایران را) که به هر دو دست تیغ را گرفته و بگردانند چنانکه سپه بازی که در دکن کنند. (آنندراج). - دوتیغه بازی کردن؛ بازیی است سپاهیان ...
لغتنامه دهخدا
[ دُ شَمْ بَ / بِ ] (اِخ) نام بازاری است در بندر انزلی که از اطراف شهر در روز دوشنبه بدان جنس می آورند و می فروشند و نیز خرید می کنند.
(حامص مرکب) (اصطلاح عامیانه) در تداول لوطیان، رذالت و پستی. (یادداشت مؤلف).
(فرانسوی، اِ) سنگ آذرین بازی (یعنی سنگ آذرینی که درصد سیلیس آن نسبتةً کم است) که معمولاً در رگه ها و ورقه های نفوذی یافت میشود و اساساً مرکب از فلدسپات کجشکافت و اوژیت و مقدار کمی ماینتیت ...
۱. کسی که چشمهایش باز است و میبیند. ۲. [مجاز] نظرباز؛ چشمچران.
نوعی دیرک بازولولهای که بازوی آن از یک لوله فولادی بیدرز با قطرهای متفاوت در طول ساخته شده است |||متـ . دیرک تلسکوپی [حملونقل دریایی]
(اِ مرکب) نامی است که کتزیاس به محل ضبط سالنامه ها و مکاتیب اطلاق کرده و بپارسی امروز دفاتر شاهی باید گفت. (از تاریخ ایران باستان ج ۱ ص ۹۰۳ و ج ۲ ص ۱۴۶۶).
رابطهای دوتایی در یک مجموعه بهطوریکه هر عنصر مجموعه، آن رابطه را با خودش داشته باشد [ریاضی]
رابطهای مانند r در مجموعهای مفروض بهطوریکه هیچ عضو مجموعه رابطۀ r با خود نداشته باشد [ریاضی]