(اِخ) نام موضعی است به گرگان. رجوع به سفرنامهٔ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص ۱۲۸ شود.
لغتنامه دهخدا
اسم: آیلان (دختر) (ترکی) (تلفظ: aylan) (فارسی: آیلان) (انگلیسی: aylan) معنی: همراه ماه
فرهنگ واژگان اسمها
[ وُ ] (معرب، اِ) بلغت یونان قسمی از قولنج است و آن مهلک میباشد. (برهان) (آنندراج). بیونانی ئیلئوس . (اشتینگاس). انسداد روده ها در نتیجهٔ یک آماس، قولنج روده ای. (فرهنگ فارسی معین). نوعی ا ...
[ وُ ] (معرب، اِ) درد روده. (دزی ج ۱ ص ۴۶). رجوع به ایلاوس شود.
[ یَ یَ ] (صوت) کلمهٔ امر یعنی بیا بیا. (ناظم الاطباء). به معنی بیا بیا باشد که تأکید در آمدن است و به عربی تعال تعال می گویند. (برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج).