[ اَ جَ ] (ع ص) ترسان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
[ اَ جَ ] (ع ن تف) موجزتر. مختصرتر. کوتاه تر.
[ اَ جَ ] (ع ص) رجل اوجل؛ مرد ترسناک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).
[ اَ جَ ] (ع ص، اِ) اوجم الرمل؛ میانه و معظم ریگ توده. (منتهی الارب) (آنندراج).
[ اَ جَ ] (ع اِ) رسن سطبر. (منتهی الارب). رسن ستبر. (ناظم الاطباء).
[ اَ جَ هْ ] (ع ن تف) باقدرتر و باجاه تر. (ناظم الاطباء). || موجه تر. || وجیه تر و خوشگل تر.
اجتماع گیاهی پایداری که در نتیجۀ فعالیتهای انسانی پدید آمده است [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
واژههای مصوب فرهنگستان
هریک از اختلالات مربوط به میل جنسی یا تغییرات روانکاراندامشناختی در چرخۀ پاسخ جنسی که سبب فشار روانی منفی و مشکلات فردی میشود [روانشناسی] ...
[ وِ ] (اِخ) قریه ای است از اصفهان و این غیر از بارجان است، و حافظبن النجار در معجم خویش این دو را یکی شمرده است و چنین نیست. (از معجم البلدان) (از مرآت البلدان ج ۱ ص ۱۶۲).
[ وِ / وُ ] (ص مرکب) کسی که وجدان دارد. باشرف. شرافتمند. و رجوع به وجدان شود.
[ ] (اِخ) محمدبن حسن قمی آنرا یکی از کشتزارهای ساوه شمرده. رجوع به تاریخ قم ص ۱۴۰ شود.
[ حَ بُلْ لاهِ وَ ] (اِخ) رجوع به حبیب اللََّه بن علی مدد شود.