[ ثَ ] (اِخ) در نزد شیعیان مراد از او سید مرتضی علم الهدی است و صاحب روضات (ص ۳۸۳) در وجه تلقب او به ثمانینی گوید: و کان یلقب بالثمانینی لانه احرز من کل شی ء ثمانین حتی کان عمره ثمانین س ...
لغتنامه دهخدا
= خان٢
فرهنگ فارسی عمید
[ خَ ] (ع اِ) جِ خان، لغت ترکی است و در اصل لقب پادشاهان ترکستانست و الحال در لقب امراء مستعمل شده و فارسیان عربی دان این لفظ را بطور عربی جمع کرده اند. (آنندراج). جِ خان، و خان صورتی از خ ...
[ خَ ] (اِخ) ناحیتی از غور است و اندر وی مقدار سه هزار مرد است. (حدود العالم).
دیوانه خانه، تیمارستان
فرهنگ واژههای سره
[ دَ رُرْ رُ ما ] (اِخ) دیری است واقع میان حلب و انطاکیه و نام دیگر آن دیرالسابان است. (از معجم البلدان).
۱. آنکه دو زبان بداند. ۲. کسی که دو زبان فارسی و عربی را خوب بداند و به هر دو زبان شعر بگوید و چیز بنویسد.
[ ذَ ] (ع اِ) جِ ذونون، گیاهی است. (آنندراج).
[ زَ / زُ نَ ] (اِخ) مجموع دو کوکب که بر پلهٔ میزان جای دارند که از منازل قمر است. زبانین در متن صور الکواکب (بهنگام سخن از کواکب میزان) بجای زبانیان بکار رفته و در ترجمهٔ صور الکواکب زبانی ...
[ شَ ] (ع اِ) جِ شفنین [ شَ / شِ ] . (ناظم الاطباء). جِ شفنین، به معنی نوعی کبوتر که عوام یمامه خوانند. (از اقرب الموارد). جِ شفنین (مرغ). (قانون ابوعلی سینا کتاب ۳ ص ۶۶): گوشت شفانین گر ...
[ ظَ نَ ] (ع اِ) لقیتهُ بین الظهرین و بین الظّهرانین؛ یعنی ملاقات کردم او را بعد دو روز یا سه روز.
[ عُ قَ ئُلْ مَ ] (ع اِ مرکب) خردمندان دیوانگان. عاقلان دیوانه نما. (مانند بهلول). (فرهنگ فارسی معین).