اصلی که براساس آن در یک واکنش تعادلی با تعداد اختیاری اجزای سازنده و مسیرهای واکنش، تعداد اتمهایی که در واحدهای مولکولی مربوط به خود در هر مسیر مشخص در واکنش رفتوبرگشت شرکت دارند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بلندکننده؛ بالابرنده.
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که چیزی را از جایی بیندازد. ۲. پرتابکننده.
افزایش یا کاهش بسامد تشدید آنتن که با قرار دادن خازن ثابت و آنتن در مدار متوالی حاصل میشود [فیزیک]
[ زَ ] (اِخ) آبزنی نزدیک صفا که آب چشمه ای در آن آید. (منتهی الارب). در تاج العروس بصورت بازان ذکر شده است و گوید که نباید این کلمه معرب آبزن باشد، زیرا این محل در صفا بصورت حوض نیست بلکه ...
لغتنامه دهخدا
[ زِ ] (اِخ) فرانسوا- آشیی . از سرداران کشور فرانسه که در سال ۱۸۱۱ م. در ورسای متولد شد و در ۱۸۳۱ بخدمتهای نظامی وارد گردید. در الجزائر خدمتهای نمایان کرد. و در کریمه به اخذ نشان موفق گشت ...
فردی که منصبی را در اختیار دارد و برای تصدی مجدد آن دوباره یا چندباره نامزد میشود [علوم سیاسی و روابط بینالملل]
[ نَ / نِ کَ دَ ] (مص مرکب) انداختن. پرت کردن. (ناظم الاطباء). || شفاعت کردن. توسط نمودن. (ناظم الاطباء). || خود را به خطر و مهلکه انداختن. || لاف زدن. || آشتی. صلح کردن. (ناظم الا ...
[ زِ ] (اِ) بادنجان. (ناظم الاطباء).
[ ] (اِخ) نام تیره ای از عشایر کرد. بنابر مسطورات فارسنامه، یکی از عشایر شبانکاره «رم- البازنجان» بوده که همان بازرنگی است. مسعودی در مروج الذهب آنجا که طوایف کرد را برمیشمارد نام «مادنجان» ...
(زَ دِ) (ص.)۱- دارای باخت.۲- شکست خورده، ناموفق، ناکام.
فرهنگ فارسی معین
[ نِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) نشانده. || خاموش.