فرازین، سرآمد، بزرگتر، برتر، ارجمند
فرهنگ واژههای سره
۱. بزرگتر؛ برومندتر: پسر ارشد. ۲. کسی که در میان همگنان خود دارای درجه و مقام بالاتر است: مقام ارشد.
فرهنگ فارسی عمید
اسم: ارشد (پسر) (عربی) (تلفظ: aršad) (فارسی: اَرشد) (انگلیسی: arshad) معنی: بزرگ تر، دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران، رشیدتر، مافوق
فرهنگ واژگان اسمها
انبار مواد غذایی در محفظهای که فشار هوا و رطوبت آن دقیقا مهار شده است [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
بسامد یا باند بسامدی که برای پخش برنامههای رادیویی به ایستگاهی اختصاص مییابد [مهندسی مخابرات]
ویژگی محصول فرایند بیشمتیلدار کردن [ژنشناسی و زیستفنّاوری]
خلبانی با بالاترین سنوات خدمت و بیشترین ساعات پرواز و کارت سبز پروازبادستگاه [حملونقل هوایی]
وارونۀ رهبندی بهنجارشده [مهندسی برق]
نوعی رینگ پیستون که با استفاده از مهار رینگ پیستون از حرکت چرخشی آن در داخل شیار پیستون جلوگیری میکنند |||متـ . حلقۀ پیستون مهارشده [قطعات و اجزای خودرو] ...
در برنامههای گردشگری ویژۀ آموزش زبان، شخصی که وظایف سرپرستان گروه را هماهنگ و مدیریت میکند [گردشگری و جهانگردی]
ترکیبی آلی که در آن گروه -HSO3 وارد شده باشد [شیمی]
غذایی که آب یا رطوبت ازدسترفتۀ آن به آن بازگردانده شده است [علوم و فنّاوری غذا]