[ عَ ] (ع اِ) جِ عُقبول و عُقبولَة. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب). || شدائد و سختی ها. (از اقرب الموارد). || باقی مانده از بقیه و پسین چیزها. (منتهی الارب). بقایای بیماری و دشمنی و ...
لغتنامه دهخدا
(غَ) [ ع. ] (اِ.) جِ غربال.
فرهنگ فارسی معین
[ غِ ] (اِخ) تعریب گریوا پلوس . صاحب الحلل السندسیة (ج ۲ ص ۲۱۸) گوید: پس از آنکه فرنگیها کتلونیه (کاتالونْی) را به تصرف آوردند در آنجا نه کنت بودند که از پیروان امپراتور به شمار می آمدند. ...
اسم: قابیل (پسر) (عبری) (تلفظ: ghabil) (فارسی: قابیل) (انگلیسی: ghabil) معنی: به دست آوردن، نام پسر آدم ( ع ) و برادر هابیل، معرب از عبری
فرهنگ واژگان اسمها
[ ] (اِخ) از قورچیان سرکار سلاطین صفویه است. از اوست: درنگ چیست اگر با منت سر جنگ است بیا که شیشهٔ ما نیز طالب سنگ است. (از آتشکدهٔ آذر با تعلیق جعفر شهیدی ص ۲۰).
[ قَ ] (اِخ) شهری بزرگ است. [ از ناحیت سند ] آبادان و با نعمت و اندر میان بیابان نهاده و از وی خرما بسیار خیزد. (حدود العالم). و رجوع به معجم البلدان شود.
(اِخ) پسر دومین آدم است . بعضی را گمان چنان است که اسم مسطور (هابیل MMM نفس، بخار) دلالت بر کوتاهی عمر هابیل است، و دیگران بر آنند که چون حوّا دید قاین آن نسل موعود نیست این مطلب داعی بر ...
(فرانسوی، اِ مرکب)نظریه ای که منشأ تمام تمدنهای عالم را از بابل گیرند. لکن اکنون علماء فن را نظریه ها دیگر است.
(اِخ) لقب عام ملوک نوبه. (آثارالباقیه).
هاون سنگی یا فلزی؛ هاون.
فرهنگ فارسی عمید
[ کَ ] (ع اِ) جِ کِربال. (اقرب الموارد). (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به کربال شود.