(اِخ) بابل. (ناظم الاطباء). رجوع به بابُل شود.
لغتنامه دهخدا
(اِ) پارچهٔ ظریف از ابریشم و پنبهٔ بافته که بچند رنگ نماید و در شام بافته شود. (از دزی ج ۱ ص ۴۱۹).
[ شَ اَ بُلْ ] (اِخ) از مضافات بوشهر و فرسخی جنوب آن است. (از فارسنامهٔ ناصری).
[ لِ ] (اِخ) ادوارد رُنه دو. نام روزنامه نویس و قاضی فرانسوی. مولد پاریس (۱۸۱۱-۱۸۸۳م.) مؤلف «کنت بلو».
[ مِ بُ ] (فرانسوی، اِ) مجموعهٔ اعمالی که در سلولها و انساج بدن بمنظور عمل اصلی تغذیه و تبادلات مواد غذائی (جذب مواد لازم و دفع مواد زائد) انجام میشود. متابلیسم شامل دو مرحلهٔ اصلی است. د ...
(اِخ) دهی است میان طبریه و عکا. (منتهی الارب). موضعی است در اشیر. (صحیفهٔ یوشع ۱۹:۲۷) و همان کابول حالیه است که بمسافت ده میل به طرف جنوب شرقی عکا واقع است. (قاموس کتاب مقدس). || اسم مق ...