[ تی تِ ] (اِخ) نام فیلسوف یونانی متولد در آطینه (آتن)، تلمیذ سقراط و مؤسس و بانی طریقهٔ کلبیون. و این طریقه خیر اعلی را در ترک و اهمال غنا و مقام و لذات میشمرد. دیوجانس معروف کلبی از شاگ ...
لغتنامه دهخدا
[ دِ گَ ] (ضمیر مبهم مرکب) دیگری. والآخر: هر دو یک گوهرند لیک بطبع این بیفسرد وآن دگر بگداخت.رودکی.
[ گَ ] (ضمیر مبهم مرکب) آن دگر. آن یک : که وقتی در بیابان مانده بودم او مرا بر شتری نشاند و از دست آن دیگر تازیانه خورده ام. (گلستان).
[ یِ ] (اِخ) گروهی از مردم گیلان که میان سپیدرود و کوه نشینند. و آنان را یازده ناحیت است: خانکجال، ننک، کوتم، سراوان، پیلمان شهر، رشت، تولیم، دولاب، کهن رود، استراب، خان بلی. (حدودالعالم).
1. حس آگاهانه از خود، یعنی از همۀ پدیدههای روانشناختی و فرایندهایی که با آن مرتبط است، مانند نگرشها و ارزشها و توجهات فردی|||2. در روانکاوی، مؤلفهای از شخ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
در نظریۀ روانکاوی، تصور آنمن از آرزوهای مثبت و آنچه آرزو میکند باشد یا به دست آورد [روانشناسی]
[ کُ ] (ضمیر +حرف ربط) آنچه : بنزد سیاوش خرامید زود بر او برشمرد آن کجا رفته بود.فردوسی. و رجوع به کجا شود. || آن کس که : آن کجا تیزت [ ظ: سَرْت ] برکشید بچرخ باز ناگه فروبَرَدْت به خَ ...
[ کَ ] (صفت +ضمیر مبهم) آن آدمی. آن شخص، به معنی «مَن» عرب : چنین گفت آن کس که پیروز گشت سر بخت او گیتی افروز گشت...فردوسی. که اسفندیار از بنه خود مباد نه آن کس بگیتی کز او هست شاد.فردوس ...
هماندَم، همان دم، شتابان، زود، دریکدم، دردم، در یک دم، دَردَم، بیکدم، بیدرنگ، بیدِرَنگ، بِیِکدَم
فرهنگ واژههای سره
مَرزَنگوش
مرزنگوش