آب عاری از مواد سمی و باکتریها و مواد شیمیایی که آشامیدن آن برای سلامتی مضر نباشد، هرچند دارای طعم و بو و رنگ و برخی مواد معدنی باشد [مهندسی محیط زیست و انرژی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ بِ سَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آب که پس از بول از مجری برآید. ودی. وذی. (زمخشری).
لغتنامه دهخدا
آلتی برای اندازهگیری وزن مخصوص مایعات؛ هیدرومتر.
فرهنگ فارسی عمید
= حباب
(~ِ س ِ)(اِمر.) نک آب مروارید.
فرهنگ فارسی معین
[ بِ سِ کَ دَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آب زندگی.
(بِ) (اِمر.)۱- نوعی بیماری چشمی که باعث تیرگی و نابینایی چشم میشود.۲- حادثه.۳- مداد، مرکب.۴- آبی که تیره و رنگ آن تیره باشد.
(ش ِ) (اِفا.)۱- شخصی که داند کدام جای از زمین آب دارد و کدام جا آب ندارد.۲- آن که غرقاب و تنگ آب را از یکدیگر باز داند و راهنمای کشتی شود تا بر خاک ننشیند.۳- قاعده دان.۴- صاحب مهارت در علوم. ...
شستن خاک زمین یا معدن برای جدا کردن مواد و فلزات معدنی از آن.
۱. راه آب که از بالا به نشیب آورده باشند؛ راهگذر آب که شیب بسیار داشته باشد. ۲. آبی که با سرعت زیاد حرکت کند.
[ بِ ] (اِخ) نام محلی کنار راه سیرجان و بندرعباس میان زرتو و سرزه. || نام یکی از سه آبراههٔ رود طاب، و آن را آب خیرآباد هم مینامند.
(طَ) (اِمر.) = آب تراز: طراز بنّایان که در درون خود آب دارد، تراز آبی.