(دُ دَ) (اِمر.)۱- سرنگ.۲- جانوری است قهوهای رنگ با پای دندانه دار و تیز که زمین را سوراخ میکند و به ریشة گیاهان آسیب میرساند، خوراکش کرمها و حشرات میباشد، بال& ...
فرهنگ فارسی معین
(دَ)(اِمر.)۱- آبی که پیش از خوردن غذا و پس از آن برای شستن دست و دهان به کار میبردند.۲- وضو. ؛ ~ به ~خرج دادن کنایه از: مایه گذاشتن.
۱. آبی که با آن دستوروی خود را بشویند: هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل / بلکه دستآب همه تسکین رضوان آمده (خاقانی: ۳۶۹). ۲. وضو. ۳. شستوشو پس از قضای حاجت؛ طهارت. ...
فرهنگ فارسی عمید
"
[ رَ تَ ] (مص مرکب) کوتاه شدن جامهٔ نو پس از شسته شدن آن.
لغتنامه دهخدا
(تَ) (مص م.)۱- داخل کردن آب در ظرفی.۲- ادرار کردن، پیشاب ریختن.
۱. (پزشکی) علتی در چشم که پیوسته اشک از آن میریزد. ۲. [قدیمی] آبریز؛ آبریزش.
[ بِ زَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) آبی که در آن زر تفته فروبرده سرد کنند و در طب بکار بوده است.
[ بِ زُ ] (اِخ) آب زرد. نام یکی از دو آبراههٔ رود جراحی.
[ بِ زِ دَ / دِ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) آب حیات. آب خضر. آب زندگی. آب بقاء. ماءالحیات : ابر آب زندگانی اوست من زنده شوم چون یکی قطره ز ابرش در دهان من چکید. ناصرخسرو. و آب زندگانی عمر ...
(~ِ زِ دِ) (اِمر.) نک آب حیات.