جواب، تهلیل خوانی، سرود تهلیلی، انعکاس یا جواب سرود و موسیقی سایر معانی: (موسیقی)، تقابل اصوات، تهلیل آواها، همسازی پادآهنگی، سرود متناوب، پاسخ یا پژواک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تببُری [پزشکی] کاربرد درمانی داروهای تببُر
واژههای مصوب فرهنگستان
داروی تب بر، داروی تب بر تب بر، ضدتب [بهداشت] تب بر
مخالف برده داری، برده داری ستیز، مخالف بردگی
پادمتقارن [شیمی] ویژگی تابعی که اگر متغیر آن تغییر علامت دهد، خود تابع نیز تغییر علامت میدهد
[عمران و معماری] ضد متقارن [برق و الکترونیک] غیر متقارن [ریاضیات] ضد متقارن، نامتقارن، متقابل
[ریاضیات] ماتریس پادمتقارن، ماتریس متقارن چاوله
[ریاضیات] تانسور پادمتقارن
متناقضا"
پادگونه [باستانشناسی] عضوی از گونۀ مقابل یا متضاد
کسی حاضره کسی داوطلب هست
به زودی، همین روزها