روانشناسی تحلیلی [روانشناسی] شیوهای از مطالعه و تفسیر روان و اختلالهای آن براساس ارزشهای فلسفی و نمادها و تصاویر ازلی (primordial) و سائق خودکامرواسازی (self fu ...
واژههای مصوب فرهنگستان
روان شناسی فراکافتی، روان شناسی تحلیلی (شاخه ای از روان شناسی که توسط کارل یونگ ابداع شد) [روانپزشکی] روان شناسی تحلیلی. سیستم روان شناسی یونگ، که بر عکس روانکاوی فرویدی، نقش تمایلات جنسی را ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] نمایش تحلیلی
قواعد روانکاوی [روانشناسی] سه قاعدۀ اصلی که زیگموند فروید برای درمان در روانکاوی برشمرد
[ریاضیات] بردار تحلیلی
[حسابداری] روش تحلیلی
[حسابداری] تحلیلی _ قیاسی
فمینیسم تحلیلی [مطالعات زنان] باوری فلسفی که براساس آن مفاهیم و نظریهها و روشهای فلسفۀ تحلیلی که با ارزشهای فمینیستی اصلاح شدهاند، میتوانند در خدمت فلسفه و فمین ...
فرایند تحلیل سلسلهمراتبی [آیندهپژوهی] فرایند توصیف و اولویتبندی گزینههای بدیل آینده در بافت فرانامه و روشهای آیندهپژوهی مربوط به آن با استفاده از شبکۀ سلس ...
[عمران و معماری] فتوگرامتری تحلیلی
[نساجی] ترازوی آنالیتیک
دستگاه تبدیل تحلیلی [مهندسی نقشهبرداری] دستگاه تبدیلی که از روشهای تحلیلی برای توجیه و ترسیم عوارض و تولید خطوط تراز استفاده میکند ...