[برق و الکترونیک] پرامتر آرایه ای واقعا تطبیق یافته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] تحویل واقعی، تحویل رسمی و مستقیم
[ریاضیات] سیاست واقعی
واقعیت، فعلیت، امرمسلم
تیز هوشی، تیز فهمی سایر معانی: تیزی، تیزبینی، روشن بینی
[شیمی] باتری بارشدنی
[نفت] پرچین
[شیمی] ترکیب ناحلقه ای [پلیمر] ترکیب غیر حلقوی، ترکیب ناحلقه ای
[ریاضیات] غیر دوری، غیر دوره ای
(شیمی - بنیان rco که از یک اسید آلی با حذف عامل هیدروکسیل آن به دست می آید) آسیل [شیمی] (بنیان RCO که از یک اسید آلی با حذف عامل هیدروکسیل آن به دست می آید) آسیل [نساجی] گروه آسیل ...
[شیمی] اسید کافت
[نساجی] غیر حلقوی - زنجیری - خطی