[عمران و معماری] تیرفرعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] دایره ی اصلی هذلولی
[ریاضیات] دایره ی اصلی بیضی
[کامپیوتر] وسیله کمکی ( جانبی ) .
الکترود کمکی [خوردگی] نوعی الکترود در پیلهای برق شیمیایی/ الکتروشیمیایی که گیرنده یا دهندۀ جریان به الکترود آزمون است
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] الکترود کمکی [برق و الکترونیک] الکترود کمکی
معادلۀ کمکی [ریاضی] برای معادلۀ دیفرانسیل خطی با ضرایب ثابت، معادلهای چندجملهای که با استفاده از جوابهای آن میتوان جوابهای مستقل معادلۀ دیفرانسیل همگن متناظر را ...
[معدن] بادبزن فرعی (تهویه)
باله کمکی [حملونقل هوایی] باله ثابت اضافی کوچک در بیرون دُم افقی که در تقویت پایداری سمتی نقش چندانی ندارد
[مهندسی گاز] سرویس کمکی آتشنشانی
[بهداشت] کارکنان بهداشتی کمکی
[سینما] عدسی کمکی