(خوراک پردازی) همراه با سس کره و زرده ی تخم مرغ و شراب شری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(قدیمی) پسر بچه ی مامور شخم زنی
لاغر و استخوانی، درشت استخوان، پوست واستخوان شده، لاغر
علوم دریایى : - rowlock
قایق پارویی سایر معانی: قایق پارویی (انگلیس: rowing boat)، کرجی پارویی
(خودمانی) دکتر، پزشک، جراح
(به ویژه در تمرین مشت بازی) مشت بازی کردن با حریف خیالی، مشت زنی کردن به هوا، جعبه آینه، ویترین آویخته از دیوار
قایق دارای صحنه نمایش، نمایش در قایق سایر معانی: (امریکا) کشتی رودخانه پیما که در آن نمایش می دهند، کشتی تفریحی و نمایش دار، (امریکا - خودمانی) خودنما، اهل پز و فیس
(در مراسم دینی یهود) نان فطیر تبرک شده، نان تقدمه
[زمین شناسی] آسمان برفی - رجوع شود به snowblink (برفتاب).
(جانور شناسی) مرغ برف (نوعی سهره ی امریکای شمالی: junco hyemalis)، (امریکا - خودمانی) معتاد به هروئین یا کوکائین
محصور در برف سایر معانی: دچار راهبندان در اثر برف، برف گرفته، برف بند (شده)، برف زده، دچار برف، بازمانده از زفتن بواسطه برف