میان، کمربند، دور کمر، کمر لباس، میان تنه سایر معانی: (بخشی از بدن که میان دنده ها و لگن خاصره قرار دارد) کمر، گردگاه، بخش میانی (به ویژه اگر طرفین آن از وسط آن عریض تر باشند)، میانگاه، (جام ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[کوه نوردی] حمایت کمری (کفلی)
کمربند [کوه نوردی] کمربند حمایت
لنگ، رجوع شود به: loincloth [نساجی] لونگ - پارچه حمام
[کوه نوردی] حلقة کمری
کمر بند، بند کمر، بندتنبان، بند شلوار، بند یا کش دامن، بند زیرشلواری، کمربند [نساجی] کمری (نوار دوخته شده به بلوز یا دامن)
جلیقه، نیم تنه یا ژیلت، لباس زیر شبیه جلیقه سایر معانی: (انگلیس ) جلیقه (امریکا: vest)، جلیقه [نساجی] جلیقه
شلوار کوتاه سایر معانی: زیر جامه ی کودک (پیراهن و شلوار که به هم دکمه می شوند)، شلوار کوتاه بچگانه که به بالا تنه لباسش تکمه میشود
(زنانه) بلوز به طرح پیراهن مردانه، پیراهن کوتاه، بلوز کوتاه، بلوز زنانه [نساجی] بلوز زنانه
کمر باریک
زیرپیراهنی، جلیقه