نیرو، چین، زور، سجاف، تاه، تو گذاری، شیرینی مربا، بالازدگی، بالازنی، شدت زومندی، شمشیر نازک، تو گذاشتن سایر معانی: بالا زدن، تا کردن و تو زدن، تو کردن، (به طور گرم و نرم) در بستر (و غیره) قر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] قلاب سر پود تو کش کناره
[نساجی] کناره سر پود تو کشیده
[نساجی] حلقه نیم بافت ( در تریکو )
[نساجی] پارچه چین دار
خوراک، شمشیر ساز، تامین غذا کردن سایر معانی: (شخص یا دستگاه) چین ساز، تا انداز، (زنانه - سده های 17 و 18) شانه پوش، شال، (عامیانه) خسته کردن، فرسوده کردن، از حال بردن
[نساجی] قلاب سر پود تو کش کناره ( در ماشین بافندگی بدون ماکو )
(قدیمی) نواختن شیپور، آواز کرنا، خوشه نرسیده ذرت هندی
[زمین شناسی] قاب حائل
مسابقات اسب دوانی کنتاکی (که هر ساله در churchil downs انجام می شود)
دریاچه ی کنتاکی (که بر رود تنسی ایجاد شده ـ 639 کیلومتر مربع)
جزیره ی نانتاکت (در ایالت ماساچوست - امریکا)