[شیمی] میدان جاذبه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] پتانسیل جاذب [ریاضیات] پتانسیل رباینده، پتانسیل جاذب
بطورکشنده یاجاذب
رباینده [ریاضی] فرمولدار
واژههای مصوب فرهنگستان
مجذوب کننده سایر معانی: مجذوب کننده [علوم دامی] منطقه ای از یک فازی با زمان معین در سیستم دینامیکی
[نساجی] مناقصه
قرارداد رفتاری [روانشناسی] توافق دوجانبه بین مُراجع و درمانگر بر سر شرایط درمان و تعهدات دو طرف قرارداد
[حقوق] عقد تبرعی، عقد احسانی، عقد غیر معوض
[حقوق] عقد معاوضی (عقد ملزم طرفین)
[حقوق] قرارداد الزام آور، عقد لازم
[عمران و معماری] فشردگی زیرین
[پلیمر] استخراج کننده جعبه ای