سمی، زهری، ناشی از زهر اگینی، زهراگین سایر معانی: زهرگین، زهرین، زهرآگین، زهرناک [مهندسی گاز] سمی [نساجی] سمی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیکمبینی مسمومیتی [علوم پایۀ پزشکی] پیکمبینی در پی مسمومیت ناشی از مصرف الکل یا استعمال دخانیات
واژههای مصوب فرهنگستان
خیز سمی [علوم پایۀ پزشکی] خیزی که در نتیجۀ تأثیر مواد سمی ایجاد میشود
حمله در نتیجه مسمومیت
نشانه زهراگینی یامسمومیت
زهر، سم، سمی، مسموم کننده، مسموم، داروی سمی سایر معانی: عامل مسموم کننده
زهرناکی [پزشکی] میزان سمی بودن یک ماده
toxicity, n•زهرگینی، زهرآگینی، زهرینی، سمیت، میزان زهری بودن
متخصص زهر شناسی، زهر شناس سایر معانی: زهر شناس، متخصص زهر شناسی
سمشناسی [پزشکی] شاخهای از دانش که به مطالعۀ زهرها و کنشهای آنها و ترکیب و خواص آنها میپردازد
زهر شناسی، مبحث داروهای سمی سایر معانی: مبحث مواد سمی، مبحک داروهای سمی [زمین شناسی] سم شناسی - در اصل مطالعه انواع سم ها و در حال حاضر علم پاسخگویی بدن به زونبیوتیک ها (مواد بیگانه در بدن) ...
[بهداشت] مسمومیت با الکل