مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، از روی لئامت دادن، بقناعت واداشتن سایر معانی: وظیفه ی محوله، کار، تکلیف، زمان اجرای کار، طول کار، دوران (کار)، (دوران) خدمت، کرانبند کردن، در مضیقه گذاشتن، ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی