پیش از هر کار (یا چیز) دیگر، قبل از همه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] نوار سوزنی کارد
ناشی شدن از چیزی، جریان یافتن از چیزی
[نفت] ماده ی کف آور
[نفت] کف کردن
[کامپیوتر] صاف سازی فونت ؛ صاف کردن فونت
1- رایگان، مجانی، 2- بدون دلیل، بی خود
منهیات، مناهی، نواهی، ممنوعات، محرمات
[سینما] قابها در قاب
کفزایی [شیمی] تولید حبابهای نسبتا پایدار در سطح مشترک هوا ـ مایع در نتیجۀ همزنی یا هوادهی یا واکنش شیمیایی
واژههای مصوب فرهنگستان
[نساجی] کف کردن
از چیزی (یا کسی) لذت بردن، خوش آمدن از