(عامیانه) 1- خودداری (از خشم یا خشونت یا شتاب و غیره)، مدارا کردن، (یا: مدارا کن !)، سخت نگیر!، ول کن بابا!، حالا که چیزی نشده !2- آرامیدن، دست نگهداشتن، سخت کار نکردن 3- (امریکا - خودمانی) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
باور کن، به حرفم اعتماد کن
(عامیانه) می خواهی بخواه و نمی خواهی نخواه، همین است که هست
(عامیانه) 1- خسته کردن، فرسودن 2- تقاص گرفتن، پول در کشیدن (از)، غرامت گرفتن
اقدام کردن، دست به کار شدن، یازیدن
متوجه شدن، دریافتن
[نساجی] غلتک گیرنده الیاف از دافر ماشین کارد
[عمران و معماری] مسافت قابل استفاده برخاستن
[پلیمر] کشش پرش
تنبیه خود را تحمل کردن، سردوگرم روزگار را تحمل کردن
نتیجه ی اعمال خود را چشیدن، به سزای خود رسیدن
درباره ی (چیزی) زیاده فکر نکردن، فکر خود را به چیز دیگری معطوف کردن