بردن، گرفتن، پنداشتن، ستاندن، برداشتن، لمس کردن سایر معانی: تسخیر کردن، مسخر کردن، تصاحب کردن، فتح کردن، استاندن، یازیدن، دست اندازی کردن، ماهی (و غیره) گرفتن، صید کردن، شکار کردن، (در دست ی ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خودمانی) ضرر مالی کردن، زیان کردن
موضوع یا موقعیت (شخص یا چیزی را) بررسی کردن
با تعظیم کف زدن و هلهله ی حضار را جواب دادن (در کنسرت و نمایش و غیره)
قمار کردن، به مخاطره انداختن، گشاد بازی کردن
نظر مساعد نداشتن (نسبت به چیزی)، بدبین بودن، بابدبینی نگاه کردن به
(امریکا - خودمانی - مسابقه ی مشت زنی) عمدا باختن
(خودمانی) در کنفرانس حضور یافتن، به جلسه رفتن
کسی را سخت نکوهش کردن
مخاطره کردن، خطر کردن، ... take risks and seek it in a lion's mouth، ... رو خطر کن زکام شیر به جوی
[ریاضیات] در نظر گرفتن
پس گرفتن سایر معانی: 1- پس گرفتن (چیزی یا حرفی یا ادعایی) 2- پس دادن (چیزی خریداری شده)، پس بردن