قطعی، مسلم، محقق، مطمئن، خاطر جمع، پشت گرم، یقین، استوار، متقاعد، از روی یقین، راسخ یقینا سایر معانی: راس یقینا [ریاضیات] مطمئن، محقق، مسلم، قطعی، واثق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درست مطابق انتظار، همانطور که انتظار می رفت، راستی، محققا، میتوان یقین کردکه
یقین
یقینا، محققا، مسلما، بطور حتم، لاریب سایر معانی: همانا، به طور قطع، قطعا، حتما، مطمئنا، (با فعل منفی - خودمانی) مطمئن هستم که، با اطمینان
خاطر جمعی، قطعیت، اطمینان، استواری
ضمانت [حقوق] تضمینی، ضمان
[نفت] فشار ترک
فشار منفذی نابهنجار [زمینشناسی] فشار سیال در پوستۀ زمین که با فشار ایستایی تفاوت قابلملاحظهای دارد
واژههای مصوب فرهنگستان
[شیمی] فشار مطلق [مهندسی گاز] فشارمطلق - فشارمطلق [نفت] فشار مطلق [پلیمر] فشار مطلق
اندازهگیری آکوستیکی [فیزیک] فرایندی که در آن یک یا چند ویژگی صوت بهطور کمّی تعیین میشود
[برق و الکترونیک] فشار تابش آکوستیکی فشار یکسویه ی پایدار که موج صوتی به یک سطح وارد می کند .
[کامپیوتر] محفظه عایق صوتی، روپوش صوتی .